بر پاخیز بر اساس سرود شیلیایی «مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد» El pueblo unido jamás será vencido و با همان ریتم پرداخته شد. ترانه انقلابی مردم متحد در سال ۱۹۷۳ (۱۳۵۱ هجری شمسی) چند ماه قبل از کودتای آمریکایی ژنرال آگوستینو پینوشه علیه دولت مردمی سالوادور آلنده سروده و اجرا شد. سرجیو اورتگا آهنگ ساز شیلیایی این اثر را با استفاده از گروه موسیقی کیلاپایون و با همراهی «ویکتور خارا» ترانهسرا، آهنگساز و خوانندهی مشهور شیلیایی در جمع تودههای طرفدار آلنده اجرا کرد. پس از پیروزی کودتا پخش این ترانه ممنوع اعلام شد و عواملش از شیلی گریختند، ویکتور خارا نیز به طرز فجیعی به دست کودتا گران به قتل رسید.
شاعر،خواننده و انقلابي شيليايي
victor jara 1923-1973
ويكتور خارا در روستايي فقير در شيلي به دنيا آمد.مادرش خواننده ترانه هاي محلي بود و به خاطر همين از همان دوران كودكي با شعر و موسيقي آشنا شد.در دوران نوجواني به همراه خانواده اش به شهر سانتياگو مهاجرت كرد.پس از گذراندن دوره خدمت سربازي به دانشگاه رفت و در رشته موسيقي سنتي شيلي به تحصيل پرداخت.و بعد از آن به يك شاعر و خواننده محبوب در بين مردم شيلي تبديل شد.شعر هايي كه مي خواند بر گرفته از رنج و سختي مردم فقيري بود كه ويكتور روزي جزيي از آنها بود.در سال ١٩٧٠ سالوادور آلنده(salvador allende) كانديداي حزب اتحاد مردمي در انتخابات رياست جمهوري به پيروزي رسيد.ويكتور كه از طرفداران او بود پيش از انتخابات براي حمايت از او در استاديوم سانتياگو كنسرت بزرگي اجرا كرد.اما هيچ وقت نمي دانست كه همانجا قتلگاه او خواهد بود.دولت آمريكا به خاطر منافع اقتصادي كه با روي كار آمدن سالوادور آينده از دست مي داد،به شدت مخالف دولت جديد شيلي بود و به خاطر همين بلاخره ٣ سال بعد يعني ١١ سپتامبر ١٩٧٣ دست به كودتا زد. ژنرال آگوستو پينوشه طراح اصلي و فرماندهي اين كودتا را بر عهده داشت.اين شيليايي وطن فروش كسي بود كه سال ها در ايالات متحده براي سازمان سيا كار مي كرد.پس از كودتاي شيلي ١٧ سال حكومت كرد .در طي اين مدت شيلي دوران سركوب و شكنجه مردمي بود كه با او مخالف بودند.پس از ١٧ سال به خاطر عدم حمايت آمريكا از او و فشار مردم مجبور به كناره گيري از قدرت شد.بااين ديكتادور هيچ گاه به سزاي اعمال خوش نرسيد و عاقبت در دسامبر ٢٠٠٦ و در سن ٩١ سالگي به مرگ طبيعي مرد.ر ها مي خواستند كه او را در دادگاه نظامي محاكمه كنند اما به خاطر كهولت سن و بيماري از اين كار صرف نظر شد.از كناره گيري پينوشه به بعد شيلي تا الان يك كشور آزاد ومستقل است.رئيس جمهور فعلي شيلي خانم ميچل باچلت مي باشد.او دختر يكي از فرماندهان نظامي دولت سالوادور آينده است كه در دوران حكومت پينوشه او و مادرش شكنجه هاي زيادي را در زندان تحمل كردند.صبح ١١ سپتامبر ١٩٧٣ هوا پيما هاي ارتش به كاخ رياست جمهوري حمله كردند و به شدت آنجا را بمب باران كردند به طوري كه شعله هاي آتش از همه جاي ساختمان بيرون مي زد.سالوادورآ لنده در جريان همان بمباران به قتل رسيد حتي بعد ها جاي ١٧ گلوله نيز روي بدن او پيدا شد.ارتش با نيرو هاي مردمي درگير شد، بسياري از مردم سانتياگو براي حمايت از دولت به خيابان آمده بودند و مي جنگيدند.تعداد دستگير شدگان آنقدر زياد شده بود كه سينما ها و سالن هاي ورزشي هم به بازداشتگاه تبديل شده بودند.ويكتور هم به همراه جمعي از دانشجويان دستگير شد و به استاديوم سانتياگو منتقل شد
پس از دستگیری ویکتور خارا توسط ارتش آگوستو پینوشه دیکتاتور شیلی، او و پنج هزار تن از جوانان شیلی را به استادیوم سانتیاگو؛ یعنی همان جایی که کنسرت های حمایتی آلنده برگزار شده بود، منتقل کردند. در آنجا نظامیان به شکنجه و کشتار بسیاری از مبارزان پرداختند. رئیس زندان که سرودهای هیجان انگیز خارا را شنیده بود، به هنرمند گرفتار نزدیک شد و از او پرسید آیا حاضراست برای دوستان گیتار بزند وسرود بخواند؟ پاسخ ویکتور مثبت بود: البته که حاضرم!. رئیس زندان به یکی از گروهبانان گفت گیتارش را بیار! گروهبان رفت و تبری با خود آورد و هر دو دست ویکتور خارا را با آن شکستند. آن گاه رئیس زندان به طعنه گفت: خب، بخوان!چرا معطلی؟... ویکتور خارا، در حالی که دستان خونریزش را در آسمان حرکت می داد از هم زنجیران خود خواست که با او هم صدایی کنند و آن گاه آواز پنج هزار دهان به خواندن "سرود وحدت" که ویکتور تصنیف کرده بود در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:
مردمی یک دل و یکصدا هرگز شکست نخواهند خورد
پس از کودتای شیلی و قتل ویکتور خارا، گروههای انقلابی در بسیاری از کشورها با الهام گرفتن از این سرود و با ریتم و موسیقی آن به سرودن و اجرای سرودهای انقلابی برای همبستگی با ملت انقلابی شیلی پرداختند. سرود برپاخیز نیز که کمتر از شش سال بعد باشعر علی ندیمی به زبان فارسی اجراشد
سرجیو اورتگا
زاده:۱۹۳۸،شیلی - درگذشت:۲۰۰۲، پاریس) آهنگ ساز شهیر شیلیایی است.
آثار معروف او در مبارزات انتخاباتی آلنده اجرا میشد و El pueblo unido (خلق متحد پیروز) هستند. آثار وی پس از کوتادی پینوشه در شیلی ممنوع شد و خود او نیز به فرانسه پناهنده شد. او مدت ۲۰ سال مدیریت مدرسه ملی موسیقی پانتن در حومه پاریس را عهده دار بود.
این سرود سال۱۹۷۳توسط سرجیو اورتگا، آهنگساز شیلیایی با الهام از یک شعار خیابانی ساخته شد. اورتگا این آهنگ را در 2روز ساخت و سرود برای نخستینبار توسط گروه کیلاپایون و با همراهی ویکتور خارا، ترانهسرا و آهنگ ساز شیلیایی در یک کنسرت پرجمعیت اجرا شد
ترجمه متن شعر:
برپاخیز و سرود بخوان ما پیروز خواهیم شد پرچمهای همبستگی در حال اهتزاز هستند و تو در راهپیمایی به من میپیوندی پس سرودت و پرچمهایی از شکوفه را خواهی دید روشنایی سرخ سپیدهدم خبر آمدن زندگی را میدهند برپاخیز و مبارزه کن مردم پیروز خواهند شد زندگی در آینده بهتر خواهد بود برای تسخیر خوشبختیمان بانگ هزاران جنگجو برخواهد خاست بخوان سرود آزادی را با اراده، وطن پیروز خواهد شد و اکنون مردم بهپاخاسته با صدای مهیب بانگ میزنند: به پیش، به پیش مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد، مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد وطن اتحاد را شکل میدهد، از شمال تا جنوب، آنها بپا میخیزند. از معدنهای نمک تا جنگلهای جنوب. متحد در مبارزه و کار، وطن را دربرمیگیرند. گامهایشان از آینده خبر میدهد برپاخیز و سرود بخوان مردم پیروز خواهند شد اکنون میلیونها نفر حقیقت را تحمیل میکنند گردانهای پولادینشان در حال آتشاند و عدالت و خرد در دستانشان است زنان با آتش و بیباکی همراه کارگران اینجایند
40سال پس از درگذشت ویکتور خارا، شاعر، ترانه سرا و آهنگساز انقلابی شیلی، دادگستری شیلی، توانست هویت قاتلان او را تایید کند؛ پدرو بارینتوز نونس همراه با سرهنگی به نام هوگو سانچز مارمونتی (Hugo Sanchez Marmonti)مهمترین متهمان قتل خارا هستند. شش افسر دیگر هم به هم دستی در شکنجه و قتل این شاعر انقلابی متهم شدهاند.
پدرو بارینتوز نونس (Pedro Barrientos Nunez )، افسر بازنشسته ارتش است، که در شهر دلتونا در ایالت فلوریدا زندگی میکند و زندگیاش را از راه فروش اتوموبیلهای دست دوم تأمین میکند. بر اساس تحقیقات قاضی میخل واسکوئیس، این افسر ارتش در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۳، پس از شکنجه ویکتور خارا و شکستن انگشتان دست او، دستور شلیک گلوله را صادر کرده است. او در مصاحبه ای که چند ماه قبل با تلویزیون شیلی انجام داد، حضور خود در استادیوم سانتیاگو در روز قتل ویکتور خارا را تکذیب کرد. گفتنی است که پس از کودتای ۱۹۷۳ در شیلی، ارتش پنج هزار تن از مخالفان و دگراندیشان را بازداشت و به استادیوم سانتیاگو انتقال داد. این استادیوم در سال 2003 برای بزرگداشت ویکتور خارا به اسم او نامگذری شد.
نخستین افشاگری ها در خصوص قاتلین ویکتور خارا سه سال پیش زمانی صورت گرفت که خوزه پاردس (Jose Paredes) سربازی که در زمان قتل ویکتور خارا تنها ۱۸ سال داشت، با شهادت در دادگاه و افشای جزئیات قتل خارا از افسرانی که مسئولیت این قتل را به عهده دارند، نام برد.
برپاخيز
شاعر:علي نديمي
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن(3)
چو در جهان قیود بندگی اگر فتد به پای مردمی
به دست تو است به رای مشت تو است
رهایی جهان ز طوق جور و ظلم
به پا کنیم قیام مردمی رها شویم ز قید بندگی
چو در جهان قیود بندگی اگر فتد به پای مردمی
به دست تو است به رای مشت تو است
رهایی جهان ز طوق جور و ظلم
به پا کنیم قیام مردمی رها شویم ز قید بندگی
همپاییم، همراهیم، همرزمیم، همسازیم جان بر کف، برخیزیم، برخیزیم، پیروزیم
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن(3)
به هر کجا نشان ز ثروت است ز حاصل تلاش کارگر است
زمین غنی ز رنج برزگر ز همتاش شود ز دانه خرمنی
به پا کنیم قیام مردمی رها شویم ز قید بندگی
اگر شود صدای ما یکی ز خشم خود شرر به پا کنیم
بنای صلح به جاودان نهیم به پای خلق، چو جان خود فدا کنیم
به پا شود قیام مردمی رها شویم ز قید بندگی
همپاییم، همراهیم، همرزمیم، همسازیم جان بر کف برخیزیم، برخیزیم پیروزیم
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن(5)
ترانهی «برپاخیز» کاری از علی ندیمی از جملهی چنین ترانههایی است. داستان شکلگیری آن را در گفتگویی با آقای علی ندیمی میشنویم:
تا پیش از این که به ایران بروم، ۱۲ سال اجازه ی ورود به ایران نداشتم و به دلیل فعالیت های سیاسی ا ی که آن موقع داشتم، دولت ایران پاسپورت مرا گرفته بود. من سال ها دبیر فدراسیون دانشجویان ایرانی در اتریش بودم و در سال ۱۹۷۶ نیز در کنگره ی کنفدراسیون جهانی به عنوان دبیر تشکیلات انتخاب شدم.
به دلیل اینگونه فعالیت های سیاسی نمی توانستم به ایران بروم. تابعیت ایران را از من سلب کرده بودند.
در این دوره، شما به عنوان شهروند اتریش به کشورهای مختلف سفر می کردید؟
خیر. پناهنده ی سیاسی بودم و با کنوانسیون پاس سفر می کردم و در مجامع دانشجویی، تظاهرات و اعتراضات مختلف شرکت می کردم.
به هرحال به دلیل فعالیت هایی که در سازمان های دانشجویی داشتم، با بسیاری از دانشجویان از نزدیک آشنا شدم که کار این آشنایی حتی به رفاقت چندین دهه ای هم کشیده است. از جمله در وین با بسیاری از دانشجویان ایرانی که آن زمان در دانشکده ی موزیک وین تحصیل می کردند، آشنا شدم. از جمله ی این دانشجویان آقای سعید تقدسی و همچنین همسر ایشان فیروزه نوایی و فرزانه نوایی، خواهر فیروزه بودند که آشنایی عمیقی با آنان پیدا کردم.
منتها وقتی به سمت دبیر تشکیلات کنفدراسیون جهانی انتخاب شدم، به آلمان که محل این تشکیلات بود، رفتم و در آنجا مقیم شدم تا زمانی که به ایران برگشتم. البته در این فاصله دوستانی که نام بردم، تحصیلشان تمام شده بود و به ایران رفته بودند و ارتباط من با آنان قطع شده بود.
وقتی دولت بختیار انحلال ساواک را اعلام کرد، من هم بعد از ۱۲ سال به ایران بازگشتم و مطابق معمول و بنا به علاقه ای که داشتم، تقریبا هر روز جلوی دانشگاه تهران در تظاهراتی که آن زمان برگزار می شد، شرکت داشتم. در یکی از این تظاهرات ها سعید تقدسی و فیروزه و فرزانه را دوباره دیدم. در گفت وگویی که با هم داشتیم، از آنها پرسیدم طی سال هایی که ایران بوده اند، برای حمایت از مبارزات مردم چه کار کرده اند. از خلال این گفت وگو طرح یک سرود بیرون آمد.
ترانهی «خلق متحد» با صدای سرجیو اورتگا، الهامبخش ترانهی «برپاخیز» بوده است
این سرود «برپاخیز» نام گرفت که آقای سعید تقدسی همراه با آقای بیژن قادری که الان در امریکا هستند و با همراهی بسیاری از هنرجویان هنرسرای عالی موزیک آهنگ را تنظیم کردند. بعد هم سعید ماده ی خام را برای من به خانه آورد و من هم شعر «برپا خیز» را روی آهنگ گذاشتم. بعد از چند روز همراه با همان دانشجویان هنرسرای عالی موزیک ایران به استودیو «بِل» در تهران رفتیم و سرود در آنجا ضبط شد.
چه شد که یک موسیقی تازه برای این سرود ساخته نشد و کاری از شیلی انتخاب شد؟
سال ۱۹۷۳ در شیلی کودتا شده بود و بسیاری از فعالین سیاسی آن زمان شیلی به خارج از کشور آمدند و پناهنده ی سیاسی شدند. از جمله خود من شخصا با بسیاری از آنان دوستی و آشنایی نزدیک و صمیمانه ای داشتم که این آشنایی سال ها ادامه پیدا کرد و تا امروز نیز رسیده است.
به هرحال در آن سال ها ما به خاطر حمایت و همبستگی با مبارزات مردم شیلی و علیه کودتای نظامی آن زمان، با میل و رغبت بسیار آکسیون های زیادی برای شیلی ترتیب می دادیم. در این آکسیونه ا هم عمدتاً این سرود اول برنامه اجرا می شد و خود گروه های شیلیایی آن را می خواندند.
این سرود در ذهن ما به عنوان یک سرود جالب، قشنگ و با ریتم بسیار تهییجکننده در ذهن ما مانده بود. تا جایی که به ایران رفتیم و آقای تقدسی بر اساس آن سرود، این آهنگ را تنظیم کردند و «برپاخیز» را ساختیم.
چرا در برخی منابع، نام آقای سیاوش کسرایی به عنوان سراینده ی این سرود به میان آمد؟
خود من هم بسیار متعجب بودم. خیلی هم اتفاقی به این مساله برخورد کردم. شاید سال ها بود که اصلا دنبال این سرود نبودم و در جایی هم دنبال آن نمی گشتم. تا این که یک روز خیلی اتفاقی به دلیل علاقه ای که به برخی از مطالب «سایت رادیو زمانه» داشتم، به این سایت مراجعه کردم و به مقاله ی آقای کیوان ایزدمهر در مورد سرود «برپاخیز» برخوردم. آنجا متوجه شدم که سراینده ی این سرود را آقای سیاوش کسرایی اعلام کرده اند.
همین باعث شد که داستان را دنبال کنم و در جست وجویی که در یوتیوب و سایت های مختلف داشتم، دیدم که در «ویکیپدیا» هم سراینده ی این سرود را آقای سیاوش کسرایی اعلام کرده بودند.
البته نشانه های دیگری هم وجود دارد که نشان می دهد چقدر بدون تحقیق این کارها را کرده اند و یا نویسندگان این مطالب، مسایلی به گوششان خورده، اما نتوانسته ا ند درست تحقیق کنند. از جمله این که در ویکیپدیا و یا یوتیوب این سرود را به عنوان یکی از سرودهای کنفدراسیون معرفی کرده ا ند.
تنها حدسی که می توانم بزنم که چرا به کنفدراسیون منتسب شده، این است که احتمالا نویسنده یا تهیهکننده ی چنین ویدئوکلیپ هایی به گوش شان خورده که سراینده ی سرود به هرحال در کنفدراسیون جهانی دانشجویان فعال بوده و از آنجا نتیجه گرفته که این سرود توسط کنفدراسیون ساخته و اجرا شده است. در صورتی که تا دی ماه ۵۷ که ما این سرود را ساختیم، چنین سرودی وجود نداشت.
اشاره کردید که این سرود را در استودیو بل ضبط کرده اید. آیا موقعیتی پیش آمد که بتوانید این سرود را در تهران منتشر کنید؟ یا این که به شکل زیرزمینی در میان مردم دستبهدست می شد؟
پخش اولیه ی آن زیرزمینی بود. آن موقع هنوز نتیجه ی مبارزه تعیین نشده بود، رژیم حاکم بر سر کار بود و احتمال همه چیز هم داده می شد. از جمله این که شک و ظن بسیار قوی ای وجود داشت که احتمالا کودتایی صورت خواهد گرفت. بر این اساس بود که این سرود ابتدا به صورت زیرزمینی پخش شد و توسط نوارهای کاستی که بچه ها تکثیر می کردند انجام می گرفت.
سعیدخسروي دکترداروسازودبیربازنشسته زیست شناسی هستم، که امروز درکناررب النوع رافت وشفقت ومهربانی روزگارمی گذرانم.آن عزیزی که نهال مهرومحبتش همچنان درفضای زندگیم گل افشانی وعطرافشانی می کند
**عزيزان برداشت ازوبلاگ باذکرماخذ آزاد می باشد**